یه غروب دیگه ، یه خلوت دیگه ، یه تنهایی دیگه ...
یه دلتنگی دیگه ، یه آه یه حسرت ...
بعدشم ادامه به سوی ناکجا اباد ...
روال باحالیه ، پراز هیجان ...
اره یه زندگی مزخرف ، بی روح ، یکنواخت ...
پراز هیجانه اینطور نیست مامان ... ؟
خیلی آسون رفتی مامان ، خیلی آسون ...
این حقم نبود ، قرار نبود همه چیو بزاری بری ...
قرارمون این نبود که تنهام بزاری ...
اخه مامان بچه بدی بودم درست ، اشتباه کردم درست !
قدرتو ندونستم اینم درست ، اخه حقم این بود مامان ؟
مجازاتم نبود تو بود ؟ نه مامان حقم این نبود ...
لعنت به این زندگی که تورو از من گرفت مامان ...
دل نوشته ای برای مامانم...برچسب : نویسنده : mmanvmamanama بازدید : 134