امسال هم گذشت، مثل سه سال گذشته
فکر کنم این چهارمین روز مادر بی مادر بود ...
درد داشت، خیلی خیلی درد داشت
ولی بازم گذشت
دلتنگت بودم، بعد از مدت ها دوباره تونستم بیام به دیدنت
و حسابی باهات درد و دل کنم، برای همین ارومم و چیزی نمیگم :)
وگرنه این چندروز انقد داخل این حال و هوای مادرانه اذیت شدم که نگو ...
همینجور سال به سال میگذره و هیچ کاری از دستم برنمیاد :(
میترسم سال های نبودنت دورقمی بشن و من هنوز باشم :((
میترسم همینجور هرسال روز مادر بیاد و من بی مادر باشم
پس کی تموم میشه مامان ؟؟
دلم برات تنگ شده مامان ...
روزت مبارک مامان :)
دوست دارم
دل نوشته ای برای مامانم...برچسب : نویسنده : mmanvmamanama بازدید : 142