منم اون گدای قدیمی، همونی که خیلی وقته تورو گدایی میکنه...
خیلی وقته که دیگه برات چیزی ننوشتم، از چیزایی که چندسال بود مینوشتم...
از تولدت از پروازت از محرم از روزهای تکراری از خیلی چیزا ...
ننوشتم چون شک داشتم و دارم که بفهمی حرفامو بخونی حرفامو ...
مامان کاش خدا هم نزاره اونی که میخوای ببینی رو نبینی، نبینی تا بدونی چی میگم ...
تا بفهمی چی میکشم، تا دلت برام بسوزه، تا بفهمی دلتنگی یعنی چی ...
تا بفهمی چه حالی داره پنجشنبه تا پنجشنبه انتظار بکشی ...
انتظار بکشی که بری پشت یه دره بسته که هرچی در میزنی هرچی ناله زجه میزنی کسی جوابتو نمیده ...
تا شاید یکم دلت برام بسوزه ...
پنجشنبه ات مبارک مامان
دلم برات تنگ شده مامان
دل نوشته ای برای مامانم...برچسب : نویسنده : mmanvmamanama بازدید : 112