دستش رو میکوبه به دیوار. بغضش میگیره اما صداش در نمیآد. با خودش حساب و کتاب میکنه. میبینه بعد این همه سال نبودن، اگه بود تازه ۴۵ سالش میشد. با پشت دست اشکهاش رو پاک میکنه. آخه تولده...
تولدت مبارک مامان
راستی سلام.
دل نوشته ای برای مامانم...برچسب : نویسنده : mmanvmamanama بازدید : 50